دروغ

 چه خوش می‌خرامی
ای دروغ!
ای اعجوزۀ خوش‌آب و رنگ
ای پیر هزار مسلک!
 
چه بر دل می‌نشینی
چه بازاری داری
چه همه‌پسندی
ای دروغ!
بر سر حقیقت چه آورده‌ای
که حتی تعارف کردنش
گناه است
مگر در طبق رنگارنگ تو؟
 
چه خوش می‌درخشی
ای دروغ!
در لبخندهای دوخته بر لب،
در تابلوهای تا بی‌انتها کشیده صف،
در طاعت‌های زاهدانه،
در قول و قرارهای فقط حرف!
 
در صحن حقیقت
چه دلبرانه چمباتمه زده‌ای
ای دروغ!
چه امید پوچی
که کسی به این منزل وارد شود...
 
ای نقاب‌های رنگ به رنگ
پرداختۀ هنر چندم‌اید
که نامش در میان
آموختنی‌ها نیامده است؟
چه رنگ‌پریده می‌نمایند
چهره‌های انسانی
در کنار رنگ و آب شما...
 
تو چه لعبتی ای دروغ
ای کهنه‌ترین
ای پویاترین
ای کاربردی‌ترین ساختهٔ بشر
که هرگز از دور خارج نمی‌شوی؟
چه کرده‌ای
که حقیقت را نمی‌خواهیم؟

سراینده: تالین ساهاکیان