زخمه

 بر زخم‌ دلم زخمه بزن
ای مطرب چیره‌دست
بشنو آهم از لب‌ خاموش
ای یار شوخ و سرمست
 
نوایی تازه ساز کن
از این همه سوزم،
آوازی تازه سر کن
از آه جگرسوزم
 
بریز نغمه‌هایم را
در گلوی نی‌لبکی تنگ
بینداز در کوهسار عشق 
هزار پژواک و آهنگ
 
اگر نیست نگاه خیسم
کافی برای ایمان تو،
اگر پر نمی‌کند دستم
خالیِ دستان تو،
بیفکن از تن سوزانم
شعله‌ها در دل شب
تا که بسوزند
سیاه‌خیمه‌های شک
 
بباف از دردم شوری
نفس‌گیر و بی‌تاب،
بر پا کن بزم سروری
در شبمان روشن و ناب.
 
بخرام با آوازم
ای خنیاگر فریادرس
که دارم در دلم
هزار سودا و هوس
 
برای قصهٔ غمم
تو پایان باش
بیامیز با دردم
و درمان باش
من زائرعشقم
تو آستان باش
با بندگی‌ام بساز
و فرمان باش

سراینده: تالین ساهاکیان
هم‌رسانی