یگانه یار

 
ای خوب سحرآفرین من،
ای دستانت آیه‌های مهربانی
ای یگانه یار در هستی من
ای چشمانت طلایه‌های جاودانی
 
با تو از آب و آتش گذشتم
گل‌ها در بیابان عطش کاشتم
با تو سفر کردم به دل طوفان‌ها
از امید تکه‌پاره،‌ بادبان‌ها‌ برافراشتم
 
با تو عبور کردم از شب‌های دلهره
تا رسیدم به سپیده‌های آفتابی
با تو گذر کردم از هُرم داغ آفتاب
تا رسیدم به شبستان‌های مهتابی...
 
با تو من به جان خریدم زخم‌ها
تا رسیدم به نوش مرهم‌ها
با تو نوشیدم از جام شوکران
آب چشمهٔ کوثر و زمزم‌ها
 
با تو از درد، جوشن رزم ساختم
بی‌پروا به لشکر سیاه غم تاختم
با تو من رسیدم به قلهٔ شهامت
با تو از ترس، حماسه‌ها پرداختم
 
تا تو پیلهٔ امن من شدی
بال درآوردم من پروانه‌وار
تا تو شعلهٔ گرم من شدی
برخاستم از خاکستر، ققنوس‌وار
 
ای خوب سحرآفرین من،
ای دستانت آیه‌های مهربانی
ای یگانه یار در هستی من
ای چشمانت طلایه‌های جاودانی
 
با تو من واله و شیدا
با تو من در بهشت برینم
با تو ای پاک بی‌همتا
عاشق‌ترین عاشق روی زمینم

سراینده: تالین ساهاکیان
هم‌رسانی