اتاق خالی

 توی این اتاق پر از خالی
گرفته همه چی رنگ عادت
کجان حرف‌های مهربونی
کجان نوازش‌های محبت؟
 
تو همونی که دستش یه روز
قاب فردامو ساخت
تو ذهن پنجرهٔ من
طرح‌های رنگی انداخت...
 
نمی‌بینم از اون روزها
نشونی مونده باقی
نمی‌کنه نگاه من
دیگه با نگاهت تلاقی...
 
با گوش بی‌حوصلهٔ تو
میل گفتنم بیگانه
برای شکستن بغضم
نمی‌ذاری یه بهانه...
 
قاب دیروزیِ من
از تصویر فردا خالی
تو ذهن پنجرهٔ من
نیست دیگه طرح خیالی...
 
امروزِ خاکستری من
نداره از امید رنگی
عکس‌های دیروزی حتی
نمی‌زنه به دل چنگی...
 
فردا اما
از ذهن پنجره
می‌شم به دورها روونه
پر می‌کشم از آشیونه
نمی‌بینی از من دیگه نشونه...
نمی‌بینی دیگه از من نشونه...
نمی‌بینی دیگه از من نشونه...
 
سراینده: تالین ساهاکیان
هم‌رسانی